معلمی در کلاس خود سوالی مطرح کرد.او به شاگردان
گفت:"کسی میتواند بگوید خداوند کجاست؟"
شاگردان مات و مبهوت به یکدیگر چشم دوخته بودند و
جوابی نداشتند که به معلم بدهند.
یکی از شاگردان به نام ویلیام جواب را میدانست ولی
هیچ چیز نگفت.
معلم که میخواست شاگردانش را تشویق به پاسخ دادن
این سوال بکند گفت:"اگر کسی بتواند این سوال را
پاسخ دهد یک هدیه ی زیبا به او میدهم"ولی باز هم کسی
نتوانست پاسخ سوال را بدهد.
ویلیام که متوجه شده بود کسی نمیتواند پاسخ سوال را
بدهد،بلند شد و گفت"من میتوانم پاسخ سوالتان را بدهم؟
معلم گفت"بگو عزیزم تا هدیه ی زیبا را به تو بدهم"
ویلیام گفت"آقای معلم اگر شما به من بگویید
خداوند کجا نیست،دوتا هدیه ی زیبا به شما میدهم"
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |